چند وقتیه داشتم در یک خلصه و رهایی به خودم فکر می کردم .. .. خودم رو مرور کردم هر دوره از زندگی ام رو .. من فکر می کنم چیزهایی در من هست که در بهترین وضعیت نیستن این روزا .. یعنی روزهایی داشتم که در مواردی در شرایطی بهتر از حالا بودم ...  

فکر کردم ... دلیل هاش رو در آوردم .. دلم برای بعضی خصوصیات خودم تنگ شد که بهشون بی تفاوت شده بودم ...  

- من این روزها اصلا ورزش نمی کنم ... من عاشق ورزش و تحرک بوده ام ... وقت و شرایط هست الکی نباید توجیه کنم ... من دلم می خواد ورزش کنم و فقط سستی و تنبلی نمی ذاره ... پس ورزش رفت تو دستور. 

 

-من این روزا نمی تونم ساز بزنم و آواز بخونم!! البته که توی آپارتمان خیلی مقدور نیست ولی ساز رو می شه یه کاریش کرد. 

  

- من این روزا موسیقی کم گوش می کنم ... دلیلی هم نداره ... مثلا تا توی نتم می تونم دو سه تا ترک گوش بدم اما پلیر رو باز نمی کنم ... بعد که وقت تمام می شه میگم اااااااا یادم رفت!! 

من موسیقی هایی که دوست دارم رو بیشتر گوش می کنم مثل الآن. 

-این روزا کمتر می نویسم ... کمتر هم می خونم ... البته وقت یه کمی کم می یاد چون نوشتن و خوندن باید در یک فراغت خاصی برام باشه ... می شه با سارا این وقتا رو هم تنظیم کرد. 

 

- من این روزا خیلی کم با سارا بیرون رفتم .. با این که اون به رو نمی یاره اما من اقرار می کنم ... حتما فردا و روزهای دیگه وقت بیشتر و برنامه ریزی بهتری می کنیم.  

- این روزا یه کمی پیگیری کمتری می کنم ... البته اولش عمدا تمرین می کردم تا وسواس پیگیری هام کم بشه و حالا خیلی دیگه تمرین کردم!! من دوباره تا حد تعادل که حالم جا بیاد کارارو پیگیری می کنم ...  

 

دیگه ... اجالتا چیزی یادم نمی یاد ... البته طی طرحی سند چشم اندازش رو با جزئیات می نویسیم ... واقعن گفتم ....