تا فردا

فکر می کنم حالا بعد از زمانی طولانی وقت آن رسیده تا کمی به خودم استراحت بدم! امروز آخرین امتحان هم به سلامت گذشت و من یک ترم از فوق لیسانسم رو گذروندم ... کی فکر می کردم روزی اینجا باشم؟  

برکت وجود تو در زندگی من کم کم خوبی ها رو به زنگی من آورد ... تو تا آمدی زندگی خسته و روح فرسوده ام کم کم جان گرفت ... رها شد ... تو ... پاک معصوم من ... دستانت ایجاز بهار دارد ... 

 

هیچ وقت آن روز گزم تابستانی را فراموش نمی کنم ... روزی که فهمیدم خواستن و بی قراری واقعی چیست ...  

 

برای اینجا حرفهای نا نوشته ام مانده است ... امروز روز سختی بود ... فردا آغاز دوباره قشنگیست ...