چقدر دلم پر می کشه وقتی یادم می یاد یک دنیا کامل و دست نخورده منتظر منه تا با تو بگذرونم ... با تو بسازم ... با تو بخندم و گریه هامو در دامن تو رها کنم ... چقدر من خسته و دلزده از روزمرگی ها بشم و تو با نگاهی شور و اشتیاق زندگی خواستن رو در من شعله ور کنی ... چقدر دل نازکت بخواهد آرام باشد و من(از سر نیازم حتی ) پناهگاه آرامشت باشم .... این روزها هم ... با این که زیر یک سقف نیستیم ... ولی چیزی از این ها کم ندارد ...  

چیزی در من هست که دلم را قرص می کند ... و آن بشارتیست که از ته دل می شنوم : این خواستن ابدیست ... و اطمینان دارم که می توانم تا همیشه ی خدا عاشق بمانم و صبور ... 

 

  

پ . ن :خوب من ... تعبیر فرشته بودنت نقص ندارد ...