من اینطور فکر می کنم ... اینطور درک می کنم ... این شکلی می فهمم که تا سرم از شراب نابی از خواستن با دستان فهیم یک فرشته زیبا و تمام عیار گرم می شه مستانه و بی هوا ... رهای رها خوندن و ساز زدن تمام درک بودنمه ... هر لحظه گفتن و فریاد کردن و یا حتی یک زمزمه آرام هم آرامم نمی کند ... با این وجود هرچه رسواتر مانا تر ... یک اطمینان قلبی از جاودانگی و آرامش ... یک مستی ابدی ...


 من خنده ام می گیرد تا نمایش مسخره سیاسی امروزها رو می بینم ... بله گرایش های سیاسی مورد علاقه ام هرچند که گاها کوچک و یا ایده آل هست این روزها دچار غش شده و فشار ناجوانمردانه ای رو از تعصب و بی تعصبی و دروغ و حقیقت می خورد ولی تا می بینم اکثریت خاموش این جامعه این شکلی کبکانه زیست می کنند ... منفعل و ظلم پذیر .... اینجا نمی خواهم سیاسی بنویسم چنانچه تا امروز هم ننوشتم ... اینجا خیلی پاک تر از این یاد ملول و خسته است ... فقط شعری را می نویسم تا هر بار باز بخوانم و از یاد نبرم ... تا روز موعود که بدان امید بسته ام ... روزی که خواهد آمد ... 


هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب،
بردولت آشیان شما نیز بگذرد.

باد خزان نکبت ایام، ناگهان،

بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد.

آب اجل که هست گلوگیر خاص وعام،
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد.

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز،
این تیزی سنان شما نیز بگذرد.

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد،
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد.

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت،
این عو عو سگان شما نیز بگذرد.

آنکس که اسب داشت غبارش فرو نشست،
گرد سم خران شما نیز بگذرد.

بادی که در زمانه بسی شمع ها بکشت،
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد.

زین کاروانسرای، بسی کاروان گذشت،
ناچار کاروان شما نیز بگذرد.

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن،
تاًثیر اختران شما نیز بگذرد.

این نوبت از کسان، به شما ناکسان رسید،
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد.

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان،
بعد از دو روز، از آن شما نیز بگذرد.

بر تیر جورتان، ز تحمل سپر کنم،
تا سختی کمان شما نیز بگذرد. 

 

* سیف فرغانی از شاعران سبک عراقی قرن هفتم و هشتم هجری و معاصر سعدی، اهل معنی، مدح گریز و بسیار گمنام است. تا آنجا که دکتر ذبیح الله صفا می‌گوید: "در هیچ‌یک از تذکره‌ها و ماخذهایی که توانسته‌ام به آن‌ها مراجعه کنم نام و اثری ازاین شاعر توانا ندیدم. با آن‌که او مقامی بلند در بیان حقایق عرفانی داشته وبه یقین از پیشوایان خانقاهی بوده است." علت اصلی گمنام ماندن سیف فرغانی را زندگانی در شهر کوچک" آق سرای" می دانند. نکته قابل توجه در زندگی وی دربار گریزی اوست و توجه خاص‌اش به علم و معرفت. سیف زبانی تلخ و گزنده دارد و در میان شاعران صوفی و خانقاهی از جمله نادر شاعرانی است که هم در مورد مسائل درونی و خویشتن‌اش شعر گفته و هم شاعری برون‌گرا و اجتماعی بوده است. معروف‌ترین قصیده‌ی سیف "هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد" است که شاعر به جرم سرودن این شعر، به دست مغولان کشته شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد